0062

ساخت وبلاگ

امکانات وب

  فردا باز میره سراغ لاشی بازیاش دیگه حالم از نوشتن این قضییه بهم میخوره,دیگه حالم از این وبلاگ بهم میخوره نجسش کردم وبلاگمو با نوشتن این کاراش اما باید ثبت شه به امید روز مرگش به امید روز نابودیش و نابودی اون دوزاری که همراهی میکنه اینو     امام رضا به خودت توسل کردم ناامیدم نکن       تاريخ سه شنبه دوازدهم دی ۱۳۹۶سـاعت 1:18 نويسنده خانومــــی| | 0062...ادامه مطلب
ما را در سایت 0062 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yellow-rose بازدید : 49 تاريخ : جمعه 15 دی 1396 ساعت: 0:09

تمام امروز دنبال لاشی بازیاش بود

تمااااااااام امروز

 

 

 

0062...
ما را در سایت 0062 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yellow-rose بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 2:57

 

بنویسم یا ننویسم؟

دیگه حالم از نوشتنش بهم میخوره اما مینویسم

پنجشنبه ی گذشته هم اضافه کاری داشتن با اعمال شاقه

مرگ جفتشون آرزومه

 

نقطه

 

 

تاريخ دوشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۶سـاعت 15:24 نويسنده خانومــــی| |

0062...
ما را در سایت 0062 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yellow-rose بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 2:57

  بابا و مامان الهی من قربون جفتتون برم که انقد مهربونین امسال درخت ازگیل خونمون سوخته و دیگه میوه نداره,اونم ازگیل وحشی و ترش که نظیرش رو جایی  نخوردم تا حالا و الان شما دنبال ازگیل ترش هستین برای ماها,که بذارین تا ما عید که دور هم جمع شدیم بخوریم ندارین اما تو فکر تهیه ش هستین دوس داشتن بی غل و غشتون رو قربون عاشقتونم عاشقتونم عاشقتونم از همین راه دور میبوسم دستاتون رو...قلب مهربونتون رو     مامان!منو ببخش که خیلی وقتا هر چی غم رو دلم سنگینی میکنه رو پشت تلفن بهت میگم,میدونم با اینکار چقد غم میشونم توی قلبت,میدونم و شرمندتم منم جز تو کسی رو ندارم برای درد و دل....منو ببخش مادرم       تاريخ شنبه هجدهم آذر ۱۳۹۶سـاعت 22:18 نويسنده خانومــــی| | 0062...ادامه مطلب
ما را در سایت 0062 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yellow-rose بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 2:57

 این پست رو با یه دنیا غم مینویسم,با چشمای پر از اشک از روی عصبانیت و عذاب وجدان چرا؟ امروز صبح دخملک گفت سرماخورده و نمیره مدرسه,منم نفرستادمش,گرفتیم خوابیدیم تا ظهر,که اون بیدار شد اما من توی خواب و بیداری بودمو حس بیدار شدن نداشتم اصلا,داشت شبکه پویا نگاه میکرد و کاری بکارم نداشت,یهو دیدم با دستای کوچولوش دستامو گرفت و چند ثانیه بعد پشت دستمو بوسید و صورتشو چسبوند به دستم,چشمامو باز کردم دیدمش اما اصلا صدایی در نیاوردم تا توی حال خودش باشه,باز ادامه داد کارشو و بعد همچنان دستاش تو دستم اما به ادامه ی کارتونش نگاه کرد,پر از حس خوب بودم,که انقد دختر مهربونی دارم,که اگر توی شهر غریبم,اگه کلی فشار روحی و جسمی رومه اما میون اینهمه دغدغه این دخملک هست که تنها دلخوشی این زندگی کوفتیه اما امروز عصر,مثل همیشه غر زد نمیخواد مشق بنویسه,میخواد بعده باشگاه بره بگرده,غر غر غر که کلاهش خوب نیس و..... کلا عادتشه موقع بیرون رفتن فاز غر زدن برمیداره و میره رو اعصابم,عین باباش...صدبار بهش گفتم غر نزن گند نزن به حالم اما باز انگار دست خودش نیس و هی غر میزنه موقع باشگاه رفتن منم تا چند قدم رفتم بیرون اما دیدم اخلاقش بدجور رو مخمه با عصبانیت برش گردوندم خونه و کلی داد زدم سرش که چرا انقد رو اعصاب من راه میری چرا همش غر میزنی چرا عین عمه و بابات موج منفی میدی,گفتم و گفتم و حتی زدمش,خدا دستمو بشکنه,خدا 0062...ادامه مطلب
ما را در سایت 0062 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yellow-rose بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 2:57

یه شب گند یه زندگی همیشه گند یه شوخر بمعنای واقعی مزخرف حرف زشت دیشبش موقع خواب سنگینی نگاهش قبل خواب ریلکس بودن سر صبحش و عادی حرف زدنش خل بودنش رو مخ بودنش   صدای اذان الان ...  اشکای داغ من روی صورت سردم از این زندگی مثلا متاهلی خسته م,از شوخر متنفرم دلم آرامش میخواد دلم نبودنشو میخواد دلم تنها بودن کنار دخترمو میخواد دلم آرامش میخواد دلم آرامش میخواد دلم آرامش میخواد   هیچکسم نیس باهاش دردودل کنی و پشیمون نشی,تنهام,بمعنای واقعی تنهام دختر قشنگم همه ی دلخوشیم تویی...میترسم از روزی که نباشی,زندگی بدون تو اصلا ارزش نداره بمون گل قشنگم,تا همیشه شرمندتم که من و بابات اینیم,که بابات انقد مزخرفه,که انقد توهین میشه بهت یوقتایی   دختر قشنگم...دختر ملوسم...دختر عروسم...هر روز اینو برات میخونمو تو میخندی,فدای لبای خندونت دختر گلم   خدایا یکم آرامش بپاشون به زندگی بنده هات...خیلیا اینروزا داغونن,یه گوشی چشمی به هممون بکن :-(           تاريخ دوشنبه بیستم آذر ۱۳۹۶سـاعت 11:55 نويسنده خانومــــی| | 0062...ادامه مطلب
ما را در سایت 0062 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yellow-rose بازدید : 49 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 2:57

  بعد از مدتها روی پروف تلگرامش عکس گذاشته که نوشته دیگه بریدم با دیدن عکسش قلبم یه حالی شد اما وقتی یاد رفتاراش میفتم.... هوفففف هیچی اصن بیخیال           تاريخ سه شنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۶سـاعت 14:8 نويسنده خانومــــی| | 0062...ادامه مطلب
ما را در سایت 0062 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yellow-rose بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 2:57

قلبــ خونیــלּ ... لبــ خنــدوלּ 0055 امروز بابا به دخملک یه لاکپشت کوجولو داد بچه م کلی ذوق کرد براش و نان استاپ داره باهاش بازی میکنه :-) دوسش داره بچه م دیروز طفلک دلش دریا میخواست...رفتیم اما این بابای بیشرفش کوفتمون کرد اله 0062...ادامه مطلب
ما را در سایت 0062 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yellow-rose بازدید : 49 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1396 ساعت: 0:27

 دیروز از رقیه شنیدم کبری خانوم پارسال فوت کرده,واقعا شوکه شدم با خبر مرگش و تموم خاطراتی که ازش داشتم مثل فیلم جلوی چشمم رژه رفت

دوستش داشتم,واقعا دوستش داشتم,اونم طبق گفته ی...عاشقم بود

+الان یه نهال دوسال و نیمه داره :) ای جان

0062...
ما را در سایت 0062 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yellow-rose بازدید : 46 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1396 ساعت: 0:27

امروز آزمون پیلاتس رو دادم و تموم شد

آزمون کتبیش که عالی بود اما عملی رو نمیدونم,چون ممکنه یکم ناهماهنگ بودنم با گروه مشکل درست کنه برام

اما در کل مطمئنم که استاد سمیعی ازم راضی بود,چون هم یسری از نظارت ها و آموزشش ها رو میسپرد بمن,و هم بهم پیشنهاد داد برای دوره ی بعد من لیدر باشم توی کلاس

هر کی بود رو هوا میزد این پیشنهاد رو اما من نتونستم,بخاطر درسای فندق نشد که بشه

اما همینکه انقد به چشمش اومدمو انقد بهم اهمیت میداد خیلی خوشحالم...خیلی خیلی خوشحالم

من میتونمممممممممم :)

0062...
ما را در سایت 0062 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yellow-rose بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1396 ساعت: 0:27